عشق وعرفان | ||
کاش می شد حرفی از کاش در حضور خارها هم میتوان یک یاس بود در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود می شود حتی برای دیدن پروانه ها شیشه ها ی مات یک متروکه را الماس بود دست در دست پرنده،بال در بال نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود می شد هم نبود هر چه بود احساس بود و عشق بود و یاس بود [ جمعه 90/7/1 ] [ 12:32 عصر ] [ سیدمحمدرنگینی ]
[ نظرات () ]
|
||