عشق وعرفان | ||
ارزش این دل بحران زده را میفهمی ؟ درد این کشتی طوفان زده را میفهی؟ اشک من را مثل مروارید غلطان دیده ای؟ فرق اشک و روی باران زده را میفهمی؟ ترس از دوری تو وحشت عالم دارد رنج یک آدم وحشت زده را میفهمی؟ من اسیرم در قفس بال و پرم را بسته اند قدر مجنون اسارت زده را میفهمی؟ در میان مسجد و سجاده و ذکر و دعا حرف آن کافری دین زده را میفهمی؟ با وجود ساز و آواز و صدای مطربان نغمه بلبل ماتم زده را میفهمی؟ داغ یک لحظه وداع تو مصیبت دارد معنی داغ عزیزان مصیبت زده را میفهمی؟ در میان امنیت با لایه های حافظان خواری مفلس غارت زده را میفهمی؟ از پس پنجره گرم سرایت ای دوست لرزش عاشق سرمازده را میفهمی؟ هم گذشتیم از جان هم گذشتیم از دل تو گذشت دل سودازده را میفهمی؟ در حلاوت با وجود آنهمه قند و عسل مزه بوسه شکر زده را میفهمی؟ ای سمر گو تو خودت در بر یک ساحل خوش فرق این ساحل و آن بنده دریازده را میفهمی؟ (سمر)
[ یادداشت ثابت - یکشنبه 93/4/9 ] [ 4:8 عصر ] [ سیدمحمدرنگینی ]
[ نظرات () ]
|
||